کد مطلب:166487 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:170

شهادت حنظله
آنگاه «حنظلة بن اسعد شبامی» از سپاه حسین (ع) بیرون آمد و فریاد زد:

ای اهل كوفه! ای گروه! من می ترسم كه امروز شما همچون روز احزاب باشد. ای گروه! من نگران روز فریاد (و رستاخیز) برای شما هستم. ای مردم! حسین را نكشید كه خداوند به عذابی شما را نابود سازد و به راستی آن كس كه دورغ بست زیانكار شد. [1] .

حسین (ع) به او فرمود: ای پسر اسعد، خدا تو را رحمت كند، ایشان آن هنگام سزاوار عذاب گردیدند كه پیش از جنگ، از دعوت به حق تو، سرباز زدند، و در برابر تو و دوستانت ایستادند، و پاسخ ناشایست دادند، اكنون ایشان چگونه بپذیرند در حالی كه برادران نیك تو را كشته اند؟ [2] .

عرض كرد: راست گفتی جانم به فدایت. آیا وقت آن نرسیده كه به سرای دیگر بشتابیم و به برادران خود بپیوندیم؟

فرمود: آری. برو بسوی آنجا كه از دنیا و آنچه در آن است برای تو بهتر است، بسوی سرا و سروری كه جاودان و زوال ناپذیر است. [3] .

حنظله گفت: ألسلام علیك یا أبا عبدالله، صلی الله علیك و علی أهل بیتك.

سپس پیش رفت و همچون قهرمانان جنگید و هیچ ترس و هراسی به خود راه نداد تا به شهادت رسید، درود خدا بر او باد. [4] .



[1] ارشاد، ص 238.

[2] كامل، ج 2، ص 568.

[3] لهوف، ص 47.

[4] كامل، ج 2، ص 568، لهوف، ص 48.